باغبان درب را نبند من فرد گلچین نیستم ، من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.

در سرای گل فروشان گرچه گل بسیار است / چون تو گل پیدا نمودن مشکل و دشوار است.

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده

روزی فکر می کردم اگر او را با غریبه ای ببینم , شهر را به آتش می کشم ولی امروز حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست

اگر" عشق"... میوه ی ممنوعه ی این دنیاست هراسی نیست از رانده شدن از دیر خراب آباد این دنیا گاز باید زد ، با پوست

اگه شکستن قلب و غرور صدا داشت، عاشقان سکوت شب را ویران میکردند

دعا میکنم هیچگاه چشمهای زیبای تو را در انحصار قطره های اشک نبینم، و تو برایم دعا کن ابر چشمهایم فقط برای تو ببارد

منتظر زنگتم منتظر اون دل بي رنگتم

به خدای عاشقان سوگند که اگر بدانم که دوسم نداری گریه نمی کنم بلکه آرزو می کنم کسی را دوست بداری که دوستت نداشته باشد

اگه هشت لايه هم ايزوگامت كنند بازم معرفت ازت چكه ميكنه

الهی دشمنت را خسته ببینم / بسینه اش خنجری تا دسته بینم / سر شو آیم احوالش بپرسم / سحر آیم مزارش بسته بینم

دوستی حادثه است و جدای قانون ، پس حادثه آفرین قانون شکن باش

من یک نامه عاشقانه ام ، بازم کن محتاج کمی نوازشم ، یارم باش هر قدر که سکه ای سیاهم ، ای دوست در قلک سینه ات جایم کن

مگه میزاره دل تنگی * مگه گریه امون میده * مریضم کرده تنهایی * ببین حالم پریشونه * من اون قدر اشک میریزم * که برگردی به این خونه

بازار سیاه رفتم برای خریدن عشق ولی در ابتدای ورودم روی کاغذی خواندم در غرفه هوس بازان عشق را به حراج گذاشتند به قیمت نابودی پاک بازان.

محبت مثل سکه میمونه که اگه بیفته تو قلک قلب ، نمیشه درش آورد ، اگرم بخوای درش بیاری باید اونو بشکونی